صدا

صدا

صدا بدون سانسور sedaIR.ir
صدا

صدا

صدا بدون سانسور sedaIR.ir

ازین راهرو یک نفر رد شده

ازین راهرو یک نفر رد شده

که عطرش همونه که تو می زنی

برای به زانو درآوردنم

تو از مرگ حتی جلو می زنی


ازین راهرو یک نفر رد شده

مث وقتایی که تو ناراحتی

نفس می کشم با تمام وجود...

عجب عطر خوبی زده لعنتی!


یه جوری دلم تنگ می شه برات

محاله بتونی تصور کنی

گمونم نمی تونی حتی خودت

جای خالی ت و تو دلم پر کنی



صدات می کنم تا همه بشنون

جواب صدام غیر پژواک نیست

من اونقد شکستم حس می کنم

که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست


یه جوری دلم تنگ می شه برات...





اشعار روزبه بمانی



اشعار روزبه بمانی


(دنیای این روزای من)

اینجا چراغی روشنه

هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه

جایی که من تنها شدم شب قبله گاهه آخره

اینجا تو این قطب سکوت

کابوس طولانی تره

من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنه

اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو

هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام من

ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی

بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی

ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد

چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

منو به دست من بکش به نام من گناه کن

اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن

نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست

که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست

هنوز می پرستمت هنوز ماه من تویی

هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سراب رد پای تو

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم

واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-

دنیای این روزای من

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم

هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم

دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلول بی مرز

غربت یه دیواره بین تو و دستام

یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام

غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت

تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم

حتی من اینجا از همسایه می ترسم

غربت برای من مثل یه تعلیقه

یک راه طولانی روی لب تیغه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

وقتی ازم دوری شب نقطه چین میشه

دیوار این خونه دیوار چین میشه

وقتی ازم دوری از زندگی سیرم

دنیا رو با قلبت اندازه می گیرم

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

غربت یه دیواره بین تو و دستام

یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام

غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت

تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت

وقتی ازم دوری از سایه می ترسم

حتی من اینجا از همسایه می ترسم

غربت برای من مثل یه تعلیقه

یک راه طولانی روی لب تیغه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

این حس آزادی اینجا نمیرزه

زندون بی دیوار سلول بی مرزه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شکنجه گر

رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست

مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی

از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من از تو

من از تو راه برگشتی ندارم تو از من نبض دنیامو گرفتی

تمام جاده ها رو دوره کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتی

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

مسیر جاده بازه روبم اما برای دل بریدن از تو دیره

کسی که رفتنو باور نداره اگه مرد سفر باشه نمیره

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

خودم گفتم یه راه رفتنی هست خودم گفتم ولی باور نکردم

دارم می رم که تو فکرم بمونی دارم میرم دعا کن برنگردم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (باید به تو برگردم)

باید به تو برگردم

نه دست خود من نیست باید به تو برگردم

دنیارو نمی دونم  من دور تو می گردم

با فکر تو می خوابم از فکر تو بیدارم

نه دست خود من نیست حسی که بهت دارم

امروز منو در یاب امروزکه می تونی

تنها به تو حق می دم دنیامو بچرخونی

یک ثانیه آتیشی یک ثانیه بارونی

اینقدر ازت دیدم دریارو بسوزونی

خورشیدو بکش سمتت تو این شب تکراری

دنیارو نمی دونم تو جاذبشو داری

__________

مدارا

نشستم کنارت عذابم بدی

عذابم بدی، من مدارا کنم

کنارم پرستیدنو حس کنی

کنارت خدا رو تماشا کنم!

نشستم ببینم کیم پیشِ تو

منی که زمین و زمانم تویی

بگی تا کجایِ جهان با منی

منی که تمام جهانم تویی

ببین اسمتو تا صدا میکنم

تورو از یه دنیا جدا میکنم

منو زیر تیغ سکوتت نکش

دارم زندگیمو صدا میکنم

کنارم بشین و عذابم بده

همین بودن تو نیاز منه

دارم روز و شب زمزمت میکنم

صدا کردن تو آغازه منه

_________

مردونه تمومش کن

مردونه تمومش کن من طاقتشو دارم

هر بار ترحم بود اینبار نمیذارم

با عشق برو وقتی با عشق نمیمونی

مردونه تمومش کن وقتی که نمیتونی

تو میری میمونی این معنی رفتن نیست

اینبار تمومش کن تا وسوسه با من نیست

باید یه نفر از ما از خاطره ها رد شه

من یا تو نمیدونم باید یه نفر بد شه

من پیش تو آرومم تو پیش من آشوبی

انقدر به من بد کن باور نکنم خوبی

______

بن بست

به من چیزی بگو شاید هنوزم فرصتی باشه

هنوزم بیـن ما شاید یه حـس تـازه پیدا شه

یه راهی روبه من واکن تو این بی‌راهه‌ى بن‌بست

یه کاری کن برای ما اگه ما ای هنوزم هست

به من چیزی بگو از عشق از این حالی که من دارم

من از احساس شک کردن به احساس تو بیزارم

تو هم شاید شبیه من تو این بـرزخ گرفتاری

تو هم شاید نمی‌دونی چه احساسی به من داری

گریزی جز شکستن نیست منم مثل تو می‌دونم

نگو بـاید بریـد از عشق نه می‌تونی نه می‌تونم

_________

دلت می خواد کی باشم

قراره غرق هم باشیم از این دریا نترسونم

تو لب تر کن یه دریا رو به آتیشت بسوزونم

اگه کهنه م بگو نو شواگه پیرم جَوون می شم

دلت میخواد کی باشم من از فردا همون میشم

اگه دنیا به کامِت نیست اگه بازم دلت خُوونه

یکی هست چرخ دنیا رو به کام تو بچرخوونه

یکی که با خیال تورو دریا خونه می سازه

داره هر چی رو که برده پای عشق تو می بازه

_________

رفتن تو

رفتن تو نمی تونه، مرگ این خاطره ها شه

بذا بین ما همیشه یه نفس فاصله باشه

رفتن تو نمی تونه تورو از دلم بگیره

تو به هر راهی که میری پای من سمت تو میره

رفتن تو یه طلوع تا تمام تو ببینم

ریشه کن تو باور من،من زمینم

سهم من از تو همین بود پای عشق تو بشینم

تو چه باشی چه نباشی من همینم

مرز دریای تو با من پر نمی شه با سرابم

ای تمام حسرت من، من کجای این عذابم

واسه من هرجاتوباشی، آخر دنیا همونجاست

رفتنت نبودنت نیست، رفتنت ادامه ماست

__________

یک نفر هست

همین که با منی یعنی هنوزم  یه رویایی برای زندگی هست  

برای من به جز قلبت تو دنیا  مگه جایی برای زندگی هست؟

همین که با منی یعنی یکی هست  که من دلتنگی هاشو دوست دارم

کسی که با سکوتش خواب میشم  کسی که من صداشو دوست دارم!

چقدر خوبه بدونی یک نفر هست  که تو فکر تو و فردات باشه

اگه دنیا رو از دستت بگیرن  یکی هست که خودش دنیات باشه

اگه من در کنار تو اسیرم  تو باید پیش من آزاد باشی

چشامو رو دلم بستم عزیزم  که هر جوری دلت می خواد باشی

نباشی فرصت آرامش من  دوباره رو به یک بن بست میره

نباشی زنده می مونم من اما تمام زندگیم از دست میره

چقدر خوبه بدونی یک نفر هست  که تو فکر تو و فردات باشه

اگه دنیار رو از دستت بگیرن  یکی هست که خودش دنیات باشه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(بی خوابی)

تبعیدی

نه رد می شی، نه می مونی تبت بدجور واگیره

منو با دست کی کُشتی که پای هردومون گیره

منو کُشتی و آزادی نه زندونی نه تبعیدی

میون ما دو تا مجرم به کی حبس ابد می دی

داری گم می کنی راه و امیدی نیست پیدا شیم

من این دستا رو می بوسم بذار همدست هم باشیم

یه عمره زیر این سقفیم تو رو با من همه دیدن

بری هر جای این دنیا بهت شک می کنن بی من

تو تا وقتی که اینجایی به رفتن اعتقادی نیست

خودت باید ازم رد شی به من هیچ اعتمادی نیست

عذاب با تو سر کردن برای من یه تسکینه

تو چی می فهمی از من که عذابم با تو شیرینه

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حرفامو باور کن

قرار ما به رفتن بود نگو چی شد نمی دونم

خودم گفتم تمومش کن خودم میگم نمی تونم

نمی دونم کجا رفتم نمی دونم دلم چی شد

درست تو بدترین لحظه ببین کی عاشق کی شد

فقط حرفامو باور کن تقاص عشق تو کم نیست

بمون حوای من با من مگه عشق تو آدم نیست

تو خاکستر شدی با من دارم می میرم از این درد

بیا این خونه این کبریت تلافی کن ولی برگرد

من از آغاز این قصه ازت چیزی نفهمیدم

نمی دونم چرا حالا چرا اینجا تو رو دیدم

چقدر دیوونگی دارم تمام قلبم آشوبه

تو آرومی نمی دونی چقدر دیوونگی خوبه

تمام قصه بازی بود تموم شد هیچ رازی نیست

کسی که روبه روشی تو از اینجا مرد بازی نیست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ما عاشق هم بودیم

ما عاشق هم بودیم حسی که یه عادت نیست

از من که گذشت اما این رسم رفاقت نیست

اینکه منو از قلبت بی واهمه می گیری

اینکه منو می بازی دنبال کسی میری

وقتی همه ی دنیات تنهایی و غربت بود

وقتی همه جا با تو احساس یه وحشت بود

کی با همه ی قلبش بغض شبتو وا کرد

کی حال تو رو فهمید کی با تو مدارا کرد

باشه، برو حرفی نیست من از همه دلگیرم

حالا که دلت رفته دستاتو نمی گیرم

ما هردو برای هم هر ثانیه کم بودیم

کی جز تو نمی دونه ما عاشق هم بودیم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو باید جای من باشی

به من خوبی نکن شاید برای هردومون بد شه

نشستم تو دل طوفان بذار آب از سرم رد شه

به من خوبی نکن وقتی کنار من نمی مونی

نگو بد میشم از فردا تو که دیدی نمی تونی

چه وقتایی که بد میشی چه وقتایی که آشوبی

تمام درد من اینجاست تو هر کاری کنی خوبی

من از تو، از خودم، از ما از این احساس ترسیدم

تو باید جای من باشی ببینی در تو چی دیدم

تو باید جای من باشی بفهمی من چرا تنهام

بفهمی چی بهت میگم ببینی از تو چی می خوام

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چیزی نمیتونم بگم

چیزی نمی تونم بگم قراره از من بگذری

چیزی نگو می فهممت باید از این خونه بری

چند سال از امشب بگذره تا من فراموشت کنم

تا با یه دریا تو خودم خاموشِ خاموشت کنم

تنهاییام و بعد از این با قلب کی قسمت کنم

واسه فراموش کردنت باید به چی عادت کنم

تو باید از من رد بشی من باید از تو بگذرم

کاری نمی تونم کنم باید بیفتی از سرم

بعد از تو باید با خودم تنهای تنها سر کنم

یک عمر باید بگذره تا امشب و باور کنم

چند سال از امشب بگذره تا من فراموشت کنم

تا با یه دریا تو خودم خاموشِ خاموشت کنم

چند سال از امشب بگذره با من یکی همخونه شه

احساس امروزم به تو تنها یه شب وارونه شه

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشعار انتخابی

نجواهای یک بغض لبریز

دلتنگم ، همین ، و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم...

یک عمر دورو تنها ،تنها به جرم این که
او سر سپرده می خواست من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد ،وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
 

محمد علی بهمنی

---------------------------

دل
دیگر
در جای خود نیست
به همین سادگی!


 حسین منزوی

----------------------

گفتی: غزل بگو !چه بگویم؟مجال کو؟
شیرین من برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل ولی
گیرم هوای پر زدنم هست ،بال کو
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم ودلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چار فصل دلم را ورق زدم
آن برگ های سبز آغاز سال کو؟
رفتیم وپرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال وحوصله قیل و قال کو؟ 


 قیصر امین پور

برگرد


برگرد


ای اشنای خوبم تا زوده برگرد

 

دیوونه ی تورو دوری دیوونه تر کرد

 

من ماندم و تو رفتی از راه جدایی

 

ترسم پشیمان باشی و اما نیایی

 

من ماندم اینجا پیش این دلبستگی ها

 

تو رفتی اما با تمام دلخستگی ها

 

پژمردم اینجا من از درد تنهایی

 

بر لب رسد جانم تا انکه بازایی

 

ای رفته از این قطب تا قطب رسیدن

 

ای بهترین پرواز ای حد پریدن

 

تنها تو درمانی بر درد دل من



شعر و شاعری

شعر و شاعری

baharkhamosh: من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی / ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم .
 afkl: می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش/ به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و آواره ی خویش
 tilishiya68: شنیدم که طبیب دل بیمارانی// پس طبیب دل من باش که بیمار توام
 sedaf: من تو را تا بیکرانها من تو را تا کهکشانها @ از زمین تا آسمانها دوست دارم می پرستم
 tilishiya68: من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید/ قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
 zhila93s: در طلب زهره رخ ماه رو // می نگرد جانب بالا دلم
 kiu1299: مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است && راه صد بادیهٔ درد بریدیم بس است
 نسیم: تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
 kiu1299: تو مرد نیک ساده ای زر را به دزدان داده ای && خواهی بدانی دزد را طرار شو طرار شو
 parisa: وفا کنیم وملامت کشیم وخوش باشیم///که در طریقت ما کافریست رنجیدن
 نسیم: نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
 parisa: دلا معاش چنان کن که گر بلغزد دو پای/// فرشته ات به دو دست دعا نگه داررد
 sedaf: دین و دل بدند و قصد جان کنند @ الغیاث از جور خوبان الغیاث
 zhila93s: ثنا ها کرد بر روی چو ماهش //// بپرسید از غم و تیمار راهش
 najmeh65: شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست /جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
 RAHIM789: وه چه دنیای پر از شور وشری است/مردمانش را نقاب دیگری است
 roya17: تو کز محنت دیگران بی غمی...نشاید که نامت نهند آدمی
 baharkhamosh: یارب این نوگل خندان که سپردی به منش / می سپارم به تو از چشم حسود چمنش 
ادامه مطلب ...